- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با حضرت زهرا سلام الله علیها
آمـدم تـا كـه عـزادار تـو مــادر بـاشـم بین روضه ز مصیبات غمت تر باشم آمـدم پـشـت درِ خـانـۀ تـو مـنـتــظـرم تـا كه اذنـم بـدهی سـائل این در بـاشم خـادم و بـانی مداح چه فـرقـی دارد!؟ من فقط حاجتم این است كه نوكر باشم آبرویی كه نه، حتی بخدا رویی نیست بـا نـگــاه تـو مـگــر آدم دیـگـر بـاشـم مگراین نیست كه مصداق گل یاس تویی دوستدارم كه ازاین عـطر معطّر باشم طی این سال اگرروضهای از تو خواندم خواستم فـاطمـیّه، فـاطـمـهای تر بـاشم
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زیـرِ بـارانِ ستـم چهـرۀ مهـتاب شکست آخـرین تکـه از این آیـنـۀ نـاب شکـست پس چه شد اجـرِ مشـقاتِ پـیـمبر مـردم؟ ظاهراً بعد نـبی حرمت و آداب شکـست طعنه و زخم زبان، غصب فدک، کوچۀ تنگ بعد از آن در نگه مضطربش خواب شکست برتر از بندگیِ جن و بشر ضرب علیست ۱ ولی اینبـار یـلِ غـزوۀ احـزاب شکست پشتِ در مظهـر نامـوس خـدا را کُـشتند دلِ بیتابِ علی پشتِ همان باب شکست شیشۀ عمرِ علی بسته به عمر زهراست چه کسی گفته علی گوشۀ محراب شکست؟ نام زهرا سببِ متصلِ ارض و سماست ۲ رفت و با رفتن او رشتۀ اسباب شکست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
دل كه میگوییم پس دلدار یعنی فاطمه نُه فـلـك را نقـطۀ پرگـار یعنی فـاطمه یار پیغمر شدن، رفتن شبی در غار نیست ما كه میگـوییم یار غـار یعنی فاطمه در کرم هرکس به مقداری توانش میرسد هـرکجا گـفـتند بیمقـدار، یعنی فاطمه آنکه بخشیدست از انگشتر دستش علیست آنکه بخشیدست از افطار یعنی فاطمه "تنفقوا ممّا تحبّون" است مصداقش علی معـنی "الجّـار ثُـمَّ الـدّار" یعنی فـاطمه هرچه گـفتیم و شنیدیم از کرامات خدا جلـوهاش در عـالم اظهار یعنی فاطمه شیخ را دیدم پس از هفتاد سال اینگونه گفت نحو و صرف و منطق و اسفار یعنی فاطمه پِی اگرچه احمد و هر خشت آن گرچه علی خـانۀ اسـلام را معـمـار یعـنی فـاطمه یار گفتم درب خیبر گفت یعنی حیدر و در مدینه "در" صدا زد یار یعنی فاطمه بین روضه نام چاه آمد اگر، یعنی علی هر کجا نـام در و دیـوار یعنی فـاطمه هرکجا گفتند دشتی لاله گون یعنی حسین هر کجا پیـراهـنی گـلـدار یعنی فاطمه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
بنام نـامى مـادر بـنام حـضرت زهـرا بنام دخـت پـیـمـبر دلـیـل خـلـقت دنـیا بنام نـامى عـشق و بنام هـمسر حـیدر خداى من چه بگویم،چگونه میشود آخر؟ دوباره قصۀ مادر دوباره قصۀ آن در ببین که شعـله بیـفـتد به آیه آیۀ کـوثـر ببین که شعله بیـفـتد به باب خانۀ مولا درِ شکسته بیفتد به روى عصمتِ طاها میان آنهمه دشمن سپر براى على شد مـیان آن همه آتـش فـداى راه ولى شد قـلم چگونه نویسد ز شرح ماتم زهـرا مَلاذِ اهل بکاء شد لـوا و پرچم زهـرا
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
ای ذکر مناجـات شب و خلـوت حیدر ای شیـرِ زنان، بـانـوی با هیبت حیدر جز حـیدر کـرار، که قـدر تو شـناسد؟ غیر از تو که داند به جهان قیمت حیدر یا فـاطمه یا فـاطمه یا حضرت زهـرا شـد اذن دخـول حـرم حـضرت حـیدر مهــمـان تـو گـردیـد شب اول قـبـرش هرکس به جهان کرد فقط خدمت حیدر من باورم این است که حتما تو میآیی هر جای ز عالم که شود صحبت حیدر قـنـفـذ عددی نیست که جان تو بگـیرد از پای در آورده تو را غـربت حـیدر مثل تو درآن کوچه زمین خورد و زمین خورد بُـرده خـبـر رفـتـن تـو طاقـت حـیــدر
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
ای نـیـمـهٔ وجـودِ پیـمـبر، نـرو! بـمان چشم و چراغِ خانهٔ حـیدر، نرو! بمان قـرآن ناطـقت شـدم ای سـورهٔ نجـیـب شأن نـزولِ مریم و کـوثـر، نرو! بمان ای بـرکتِ هـمـیشه! سرِ سفـره باز هم نان از تـنـورِ خـانه بیـاور، نرو! بمان مشغـولِ رُفت و روب شدی خانم گـلم حالا که هست حالِ تو بهتر، نرو! بمان «أمن یُجـیب» هـایِ مرا مستجـاب کن هر چند هست حالِ تو «مضطر»، نرو! بمان نُه سال عـاشقانه به هم تکـیه کـردهایم یک روح در میانِ دو پیکر، نرو! بمان اشکِ حسین و بغضِ حسن را نگاه کن محضِ قرارِ این دو برادر، نرو! بمان چیزی بگو به زینب و کمتر سکوت کن دق میکند بدونِ تو دخـتر، نرو! بمان مرثـیه خـوانِ کـربوبـلا...راویِ غـمِ گودال و تلّ و خنجر و معجر، نرو! بمان
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
فـراق تـو بـر دل شــرر مـیگـذارد شب غـصـه را بیسحـر میگـذارد به سـودای روی تـو ای مـاه زهـرا دلـم در شـب خـود قـمـر میگـذارد اگـر تـو بـیــایـی ولـی مـن نــبـاشـم چه داغـی به روی جگـر میگذارد من آن طفـل نـامهـربـانم كه سر را بـه دامــان لـطـف پــدر مـیگــذارد كـنار تو در روضهها گـریه كـردن روی اشـکهــایــم اثــر مـیگـذارد عــزادار زهــرا دل غــصـه دارت شـبـی تـلـخ را پـشت سر میگـذارد صـدای نـفـسهـای مــردی مـیآیـد كـه دارد بـه دیـوار سـر مـیگـذارد
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
باز عـطـر یـار آمد و دنـیا به کـام شد یعـنی دوبـاره موقـع عـرض سلام شد این لطف هیئت است که حتی کسی چو من با تو مـیان روضه چنین هـمکـلام شد شکـر خدا که سـایـۀ الـطـاف مـادرت با دست تو به روی سـرم مـستـدام شد باز آمدم که گریه کـنم شاید اشک من بـر زخـمهـای مــادریات الـتـیـام شـد روضه بخوان ز غربت مولا که بعد از این خورشید عمر فـاطمهاش روی بام شد تـازه مصیـبت دل حـیـدر شـروع شـد هـرچـند درد پـهـلـوی مـادر تـمـام شد ای منـتـقـم به پهلوی زخـمـی مـادرت دیـگـر بـیـا، بـیـا کـه زمـان قـیـام شـد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
زهـرا مـحـلّ جـلـوۀ الـلـه اکـبـر اسـت آئـیـنـۀ تــمــام نــمـای پـیــمـبــر اسـت کوثر عطیّه ایست خدا داده بر رسول زهـرا عـطـیّه، اُمّ اَبـیها و کـوثـر است هرگز کسی به مرتـبهاش پی نمیبـرد از ظرف عقل قدر مقامش فراتر است با وحی و با حدیث و روایات یا به شعر مدحش به هر زبان بشود نامکرر است توحید بی ولایت او غیر شرک نیست اصلاً ولای فـاطمه تـوحـیـد آور است سِّرُالصّلات، حضرت صدّیقه هست و پس ذات نـماز مشـتـقِ انـوار حـیـدر است زهرا که انـبـیـاء متـوسّـل به او شوند حـتـماً مقامـش از همۀ انبـیـا سر است احـمـد بـرای دیـدن او اذن مـیگـرفت جبرییل وحی بر در او حلقه بر در است مـثـل قـیـامت است قـیامـش کـنـار در این ابـتـدای قـائـلـۀ روز محـشر است از آتـشی که بـر در او شعـلـه ور شده در خون و اشک مردم دیده شناور است در را شکست دشمن و رویش خراب کرد از ضرب درب، تیزی مسمار بدتر است تقصیر میخ بود که جان از تنش گرفت از بس که ردّ ضربۀ آن، زخم پرور است از داغ فـاطـمـه دل سنگ آب میشود اما حسین جنس غمش جور دیگر است در قـتـلگـاه تـیزی مـسـمار دشـنـه شد آن دشنهای که روی سپیدی حنجر است زیـنـب بـیـا و مـادر ما را کـمک بـده در قتلگاه این که فتاده است مادر است
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
تا که تسلیـمـیم، تـسلیـمِ رضای فـاطمه راضی از اعمال ما باشد خُدای فاطمه شاه بانوی دوعالم اوست از این رو خُدا آفـریـده شـاه مـردان را برای فـاطـمه کسر شأن اوست اینکه ما فدائیاش شویم گـفته وقتی که محـمّد هم فـدای فاطمه فضّۀ او موقع جارو زدن می گفت که کیـمـیا را یافـتـم در خـاک پای فاطمه باعث فخـر خدا پیـشِ ملائک میشود میرود تا عـرش وقـتی ربّنای فاطمه چادر او از یهـودیها مسـلمان ساخته بوده وقـتی که رواجِ دین بنای فـاطمه نوعروسی که میان حجله شد تسلیم مرگ یافت یک عُمر دوباره از دعای فاطمه کور مادر زاد را چشم خُدا بین میدهد ذرّهای از تُـربت دارُالشّـفـایِ فـاطـمـه ترسی از بیگانگی با مردم دنیا نداشت هر کسی از ابـتـدا شـد آشـنای فـاطمه از بعیدات است اینکه شیعۀ غیرت مدار خاکـسـار مـادری باشـد سِـوای فاطمه روز مرگ من بُود روزی که اشک چشم من گونهام را تر نسازد در عـزای فاطمه بسکه این ایّام دارد درد و زخم و ضعف و تب وقت صحبت سخت میلرزد صدای فاطمه پیـشتر از کربلا پیـری زینب میرسد شانههای او اگر باشـد عـصای فاطمه
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
شاید این روضه گریان رخ مادر باشد یا در آمـیـخـته با غـصۀ حـیـدر بـاشد چادرت مثل نفس های تو حرمت دارد یاس بیبال و پری بال و پرش میسوزد پشت دربود چرا تاج سرش میسوزد مانـد در پـشت در خـانه فـقـط آه کشید باهمان قـامت خود باز قـیـامت کردی بر تـمـامی امـامـان تو امـامت کـردی تـا در آئـیـنـۀ اجـلال نــمـایـان شـدهای نام زهـرا گره از کار سلیـمان وا کرد یک نظر تا ابـدالـدهر براین دلها کرد راه پـرواز مـلائـک به بهـشـتی مـادر فـاطمه بود اگرصبح قیـامت برپـاست فاطمه بود که احکام شریعت برپاست او سـرآغـاز مسـیر مکـتـب خـاتم بود بال جبـریل امین فـرش حـریمت باشد وتسـلای عـلی عـطر و شمـیـمت باشد ما در این راه فـقط گرد مدارت هستیم تا ابـد گریه کن روضۀ کـوثـر هستـیم تا ابـد خـانه به دوش غـم حـیدر هستم جـان نـثـاریـم گـدایـان شه عـلـقـمـهایم
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
خون میرود ز چشم ترم پای رفتـنت پـشـتـم خـمـیـد پای تـمـاشـای رفـتـنت ای با شتاب عزم سفر کرده صبر کن خانه هـنـوز نـیـست مهـیـای رفـتـنـت یـا از خــدا بـخـواه بـمـانـی و یـا مـرا زنـده مـخـواه فـاطـمـه فردای رفـتـنت نجوای سجدههای تو عجل وفاتی است هـمـواره از خـداست تـمـنّای رفـتـنت ذکـــر بــریــدۀ تـو گــواه بـــریــدن و حال قـنـوتهـای تـو گـویـای رفـتـنت ای کاش زخـمهای تنت ایـنـقـدر نـبود تا مـانـدنت رقـم بـخـورد جـای رفتنت با هر نفس به پیرهنت رنگ گل نشست شد سـرفـهها جـواب مـعـمـای رفـتنت بـسـته کـتـاب عـمـر عـلی را وداع تو هر برگ آن رسیده به امضای رفتنت
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
بهـار بنـدگیام را خـودم خـزان کـردم گـنـاه کـردم و از کردهام زیـان کـردم چـقـدر دل، سـرِ آمـال خـویـش آزردم چه کارها که برای دو لـقمه نان کردم رضای صاحب خود را نکردهام منظور نگاه بر سخن و حرف این و آن کردم به جای خیر فـقط دردسر شدم عمری همیشه خون به دل صاحب الزمان کردم مرا گرفت به آغوش و زیر و رویم کرد همین که وضع بدم را کمی بیان کردم هزار بار زمین خوردم و خدا را شکر هــزار بـار تـوسـل بـر آسـمـان کـردم مرا همیشه دعا کرد و مهربان تر بود از آن چه در همۀ زندگی گـمان کردم همین که فـاطـمه گـفـتم مرا خریـد آقا قـسم به فـاطمه صد بار امتحـان کردم دم غـروب غـریـبـانـه گـریـه و زاری بـرای غـربت آن قـبـر بینـشان کردم پرش شکسته پرستو و در قنوتش خواند: هـوای پـر زدن از بـین آشـیـان کـردم برای آن که نبـیـند عـلی چه شد دسـتم سه ماه بازوی خود را از او نهان کردم
: امتیاز
|
مناجات فاطمیه با امام زمان عجل الله تعالی فرجه
دوبـاره گرد یتـیـمی نشـسته بر مویت و رود رود عزا جاری است از رویت به یاد مادرت امشب نشـسته میخوانم نـماز صبر به محـراب طاق ابـرویت گمان کـنم که شـمـیـم مـدیـنـه را دارد اگر به ما رسد امشب نسیمی از کویت دوباره دست گـدایی دراز خواهم کرد برای گریه به غـمهای مـادرت سویت شبـیه قامت زهـرا شکـسته است قدت شبـیـه زانـوی مـولا خـمـیـده زانـویت به یـاد زیـنـبی و گـیـسوی پـریـشانـش اگر دوباره پریشان شده است گیسویت برو مدینه و از مرتضی بپرس چه شد که رفت نیمه شب از آشیان پرستویت
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
اسم اعظم یا علی و اسم اعظم فاطمه ست بهترین و برترین بانوی عالم فاطمه ست هرچه در قرآن بگردی یا علی، یا فاطمه ست کوثر و فرقان و الرحمن و مریم فاطمه ست از شهیدان که بپـرسی نام او را بردهاند فاش می گویم در عالم بهترین دم فاطمه ست روضه خوانِ اول کرببلا گرچه خداست اولین بانی شبـهـای مـحـرم فـاطـمه ست دست پیغمبر نگینی هست که مخصوص اوست زینت انگـشتری دست خـاتم فاطمه ست معنی آب حـیات آب وضوی فاطمه ست علت جوشیدن هر روز زمزم فاطمه ست زینت سجـاده زهـرا عـبای حـیـدر است در عوض نقش نگین روی پرچم فاطمه ست چـادر خـاکـی او کـافـر مسلـمان میکـند پـرچم تـوحـید آدم تا به خـاتم فاطمه ست پشت در افـتاد تا حـیـدر نیـفـتد بر زمین تا ابد تصویری از یک قامت خم فاطمه ست
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
حرف از عـلی بود و تمام تکیه گاهت رفتی سپـر باشی! خـدا پشت و پناهت امـا ورق بـرگـشـت و آوردنــد هـیـزم کم کم به غارت رفت حـالِ روبراهت با کـیـنههای کهنه از صفـین و خـیـبر محکم به در؛ محکم لگد زد! با وقاهت! نامـرد مردی آمـد و دستِ بزن داشت یک آن سیـاهی رفت چـشمان سیاهت بین در و دیـوار چـشمت روزِ بـد دید خوردی زمین! جان داد طفلِ بی گناهت از دردهای اصلیات فضه خبر داشت از بـغـض هـای مـادرانـه در نگـاهـت ای وای ازین پهلو به آن پهـلو شدنها بــالا نــمـیآمــد نـفــس هـمــراهِ آهـت از سرخیِ جای غـلاف و جایِ سـیـلی با اشکِ پنـهـانی سحـر شد شامگـاهت شمشـیر نه! گـودال نه! ای وای مـادر در بین آتـش؛ پشتِ در شد قـتلگـاهت!
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
این خانه روح کعبۀ بیتُالحـرام است این خـانهای که قـبـلۀ دارُالـسّلام است این آستان، جایی ست که حتّی کنیزش در خلوت خود با ملائک هم کلام است عرش است صحن خانهای که قنبرش هم صاحبْ دل و صاحبْ دم و صاحبْ مقام است هر گوشهاش دارد نشان از حق تعالیٰ این خانه اصـلاً بیت آیات عِظام است هرکس درِ این خانه را بوسید و رد شد در سِلک اهل دل سزایش احترام است از دیدِ شخصی مثل سلمان، بی طهارت حتّی به دیوارش نظر کردن حرام است خـلـقـت فـدای نـام بـانـویـی که بیـتـش دارُ الامان، دارُ الکرم، دارُ الاِمام است از بس برآورده شده حاجت به دستش او دور تا دورش همیشه ازدحام است هرکس که چشمش را به روی خِیر او بست در، بیمرامی شُهره بین خاص و عام است ذکر مصیبت میکنم،یک جمله کافی ست این صحنۀ پُـر درد، پایـان کـلام است قـنفذ، غـلاف آهنـیـنش را که برداشت با نیشخـندی گفت:او کارش تمام است
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
چهکنم، بیتو اگـر زنـده بـمـانم، چهکنم کاش میشد که در این شهر نمانم، چهکنم تا سحرخـواب نداری و دعـاگـوی منی شـده بـیـمـاری تو قـاتـل جـانـم، چهکـنم مردم از گریۀ توخسته و من می سوزم اشک از دیده ز داغت نـفـشانم، چهکنم منکه صدها گـرۀ کـور به دسـتم وا شد گـرهم روی گره خـورده نـدانم، چهکنم حاضرم جان بدهـم چهرۀ خود باز کنی گرچه شرمنده از این روی نهانم، چهکنم تا مغـیـره رسـد از راه حـسن میلـرزد من به حـال پـسرم بس نگـرانم، چهکـنم گـیرم از کوچه بیادت رفت و آمد نکنم بـا در سـوخـتـۀ خـانـه نـدانـم، چـهکـنـم ای زمین خورده علی هست زمین خوردۀ تو بیش ازین نیست به تن، تاب وتوانم، چهکنم به یقین حرف دلم بود که «انسانی» گفت: من زمین خوردهترین مرد زمانم، چهکنم
: امتیاز
|
مدح و شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها
یـاس سپـیـدی بوی خاکـستر گرفته آتـش ز هُـرم شعـلههـای در گـرفته هر روز فـضّه دانه دانه میشمارد آلالـههـایی را که از بـسـتـر گـرفته با شـانـهای در دستهای نـاتـوانش امشب گره از موی یک دختر گرفته تـا نـیـمـۀ نـیـلـوفـریاش را نـبـیـنـد پیش علی، در خانه چادر سر گرفته درد مـدام اسـتخـوانهـای شـکـسـته تـاب و تـوان یـاس را دیگـر گرفته آه از چهـل نامرد و آه از ضربۀ پـا در بین شعله یک فـرشته پر گرفته حالا حسن با یاد داغ کوچهای تنگ در کـنج خـانه روضۀ مـادر گـرفته زهرا شهـید را حـیـدر پشت در شد مهتاب چشمان سحر را پاک میکرد دست قضا چشم قَدَر را پاک میکرد در ظلـمت شب مـرد تـنهای قـبـیـله با اشک خود روی گُهَر را پاک میکرد از جـسم یـاس نـیـلیاش ردّ عـبـورِ جامانده از چندین نفر را پاک میکرد تا داغ او کـمـتر شود شایـد خـداوند از ذهن او یاد پسر را پاک میکرد ای کاش بال قاصدک ها چیده میشد یا بوم دنیا این خبر را پاک میکرد: مردی که در از قـلعۀ خـیـبر گرفته حالا رد خون روی در را پاک میکرد زهرا شهـید را حـیـدر پشت در شد
: امتیاز
|
مدح و مرثیۀ حضرت زهرا سلاماللهعلیها
نـوری میان دستهـایش تا فـلک داشت در پیشگاه او به خود خورشید شک داشت چیزی از این دنیا برای خود نمیخواست پیش خدا هفت آسمان جای فدک داشت آسان نـمک خـوردند آسانـتر گـذشتـند از حرمت دستی که یک دریا نمک داشت در بین صحرا خانهاش چون باغ گل بود حالا ولی گـلدان یاسی که ترک داشت الـجـار ثـم الـدار را او بـود مـیگـفـت ای کاش یک همسایهاش دست کمک داشت یک عمر میبـوسید بابا صورتـش را اکنون به روی بوسهاش رد کتک داشت بر غربتش یک کوه حتی گریه میکرد او جای مردم پشت تابوتش ملک داشت
: امتیاز
|
زبانحال امیرالمؤمنین علیه السلام با حضرت زهرا سلام الله علیها
خانه خراب گشتن من با عزای توست زیـبـاتـرین تـرنّـم قـلـبم صدای توست دیـدی چگـونه زندگـیام را نظر زدند چشمانِ شور پشت سر بچههای توست دردم گـرفته فـاطمه جان گریه میکنم این قلب زخم دیده من مبـتلای توست جایِ طـناب مـانـده به دورِ گـلوی من آثـارِ تـازیـانه بـر انگـشتهایِ تـوست مقتل نوشته از در و دیـوار خوردهای دهلـیزِ خانه شاهد این ماجرای توست گـودال هـم لـباسِ حـسیـنِ تو پـاره شد حالا زمان روضۀ کربوبلای توست هرکس رسید نیزه خود را شکست و رفت کُـندی خنجـر از اثر بوسههای توست
: امتیاز
|